جدول جو
جدول جو

معنی شاه سلیم - جستجوی لغت در جدول جو

شاه سلیم
(سَ)
دهی از بخش زابلی شهرستان سراوان. دارای 25 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاه سپرم
تصویر شاه سپرم
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، سپرم، نازبو، شاه اسپرغم، ونجنک، شاه سپرغم، شاسپرم، شاه اسپرم، اسفرغم، ضومران، اسپرغم، اسفرم، سپرغم، سپرهم، ضیمران، اسپرم، شاه پرم برای مثال بوستان افروز بنگر رسته با شاه سپرم / گر ندیدستی خط قوس قزح بر آسمان (ازرقی - ۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
(سُ لَ)
چشمۀ شاه سلیمان، واقع در بلوک کوه مره از قریۀ دشت ارجن. (فارسنامۀ ناصری ص 320)
لغت نامه دهخدا
(سُ لَ)
یکی از متنفذان خراسان به نام سید محمد که خود را خواهرزادۀ شاه سلطان حسین صفوی میدانست در حدود سال 1162 هجری قمری در مشهد به مخالفت با شاهرخ افشار نوادۀ نادرشاه برخاست و او را کور کرد و خود به نام شاه سلیمان چند روزی سلطنت یا حکومت کرد و آنگاه به دست یکی از سرداران شاهرخ کشته شد. رجوع به شاهرخ افشار شود
لغت نامه دهخدا
سیم ممتاز از دیگر سیمها، سیم تناورتر، که سیمهای دیگر از آن منشعب و جداگردد، مادر سیم، ام الاوتار، (از یادداشت مؤلف)، سیم پرقوه تر از الکتریک، (یادداشت مؤلف)، که قابلیت حمل الکتریسته بیشتر داشته باشد
لغت نامه دهخدا
(حَرْ رَ یِ سُ لَ)
موضعی بدو جانب اعلای نجد. (معجم البلدان). و آنرا ام صبار نیز نامند. و در این جا حجرالرشح (ن ل: حجرالدهنج) یافت شود و آن سنگی است که خوی گونه ای از وی تراود. رجوع به حرۀ بنی سلیم شود
لغت نامه دهخدا
لیموی خوش ترکیب خوشبوی، میخوش، که در لار فارس و خبیص کرمان بهم میرسد، (بهار عجم) (آنندراج) :
جز بشاهی نشود فطرت فقرم قانع
شاه لیمو شکند حدت صفرای مرا،
تأثیر
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سُ لَ)
سهله یا رمیله مکنی به ام سلیم. دختر ملحان بن خالد انصاری مادر انس بن مالک از صحابیات و زنی دینداربود. اسحاق بن عبدالله بن ابی طلحه گفته است جد من ابوطلحه که مشرک بود از ام سلیم خواستگاری کرد و او خودداری نمود و گفت اسلام آورد تا همسرش شوم و صداق من اسلام آوردن وی باشد. آنگاه ابوطلحه اسلام آورد و ام سلیم را بزنی گرفت و صداق او مسلمان شدن ابوطلحه بود. (از عیون الاخبار ج 4 ص 70) (لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 253). و رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر. از 14 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 2000 تن است و مرکز دهستان قریۀ شاهی ولی است. قراء مهم آن: قریۀ نگاری و ضحاک که هر یک 300 تن سکنه دارد. آب آن از شعبه رود خانه کارون و چاه. محصول آن غلات دیمی و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
استخر، دهی از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 530 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، استخر و نزهتگاهی به مشرق تبریز
لغت نامه دهخدا
(قُ)
مهتر شاه قلی، نام قاتل میرزا شاه حسین اصفهانی وزیر شاه اسماعیل صفوی بوده است که در دیوانخانه بسال 926 او را بکشت. (از فهرست کتاب خانه سپهسالار ج 2 ص 229)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
نام قریه ای است در آذربایجان که دارای معدن سرب میباشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
پسر سوم شاه شرف الدین مظفر بن امیر مبارزالدین محمد. (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 102). رجوع به علی بن مظفر... در لغتنامه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
صاصلی است. شاصلی نام گیاهی است شبیه حلفای تازه روئیده از آن کوچکتر با شاخهای باریک و نرم و تازه و زودشکن مایل به سفیدی به اندازۀ دو وجب و تازۀ آن خوراکی است. (مخزن الادویه). رجوع به شاصلاء و شاصلی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاه سپرم
تصویر شاه سپرم
شاه اسپرم غم ریحان سبز
فرهنگ لغت هوشیار